تو جهنم دیدن بعضیا از چشم آویزونن !!!!.....

 
پرسیدن اینا چیکار کردن؟
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
ندا آمد که اینا کسایی بودن که فقط نگاه
میکردن ن کامنت میزاشتن و ن لایک میکردن!!!!


از ما گفتن بود..


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 تير 1393برچسب:, | 19:27 | نویسنده : مهرنوش |

 ﺩﯾﺸﺐ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ
ﺍﻭﻣﺪ، ﺍﻭﻧﻢ ﭼﯽ، ﯾﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﺑﺎﺷﺨﺼﯿﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻭ
ﺗﺤﺼﯿﻠﮑﺮﺩﻩ !!!
ﭼﻪ ﺫﻭﻗﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ
ﻣﻦ ﻭ پسرخاله م ﺍﺯ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﮐﻤﺪ
ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺑﺎ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﻫﺮﻭﺥ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺩﻭﺗﺎﯾﯽ
ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻦ ﻃﺮﻓﻮ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﻌﺪﻥ ﺑﺮﺍﺵ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ
ﻭ ﮐﻠﯽ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ .
ﺁﻏﺎ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﮐﻤﺪ ﻻﻣﺼﺐ ﭼﻄﻮﺭ ﯾﻬﻮ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ
ﻭﻣﺎ ﺑﺎ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺑﺎ ﻓﺮﻭﺩ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﺎﻕ.
ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺗﻮ ﻣﺮﺯ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﺍﯾﻢ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻢ ﺑﺎ
ﺗﻔﻨﮓ ﺩﻧﺒﺎﻟﻤﻮﻧﻪ


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 تير 1393برچسب:, | 19:24 | نویسنده : مهرنوش |

 

 آﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭﯼ که مامان بابام ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ

 

 

 

 

ﻣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﯿﻪ که ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﻤﻮ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ !

 

 

 


ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ دیگه ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ

 



برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 تير 1393برچسب:, | 19:8 | نویسنده : مهرنوش |

هـرکـاری
میکنــم آیفـونـم بـه اینتـرنــت وصــل نمیشــه . . . دکمـه شـو کـه میــزنـم در
خــونـه بـاز میشــه ..!! پس این ملّت چی میگن ما با آیفون میایم اینتـرنــت؟؟


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 تير 1393برچسب:, | 14:33 | نویسنده : مهرنوش |

 

چی کارش میشه کرد دیگه بچه ها هم بچه های قدیم

کت کیبوردی

ای کاش واقعا اینطوری بود

خلاقیتو نیگاه کن

کودک کچل

گاو موتوری

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393برچسب:, | 15:21 | نویسنده : مهرنوش |

ای اینترنتو می بینین انقده سرعتش افتضاحه؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

کافیه یه چیز آبرو بر رو اشتباهی بفرستی،

در کسری از ثانیه سند میشه...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 21 تير 1393برچسب:, | 15:21 | نویسنده : مهرنوش |


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 21 تير 1393برچسب:, | 15:19 | نویسنده : مهرنوش |

 

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 21 تير 1393برچسب:, | 14:53 | نویسنده : مهرنوش |

سه تا زن توی تصادفی کشته شدن و سه تاشون رفتن بهشت!

دمِ درِ بهشت مامور نگهبان گفت: شما آزادید هر کاری بکنید ، تنها قانون اینجا اینه که
روی اردک ها پا نذارین!

زنها قبول کردن و رفتن توی بهشت.

خیلی زیبا و سرسبز بود ولی همه جا پر از اردک بود!

همونجا اولین زن پاش رفت روی یه اردک و ازدک له شد...

مامور نگهبان همون لحظه همراه با یه مرد خیلی بدقیافه اومد و گفت :

تو قانون رو نقض کردی و برای تنبیهت باید تا  ابد با این مرد بمونی ...

فردا اون روز ، زن دوم پاش رفت روی اردک و مامور نگهبان سریع اومد و همراهش یه

 

مرد زشت دیگه بود و گفت :

توام قانون رو نقض کردی و باید تا ابد با این مرد بمونی برای تنبیه ...

زن سوم که اینا رو دیده بود خیلی ترسید و حواسشو جمع کرد که پاشو روی اردک ها
نذاره!

چند ماه همینجوری گذشت که یه روز نگهبان با یه مرد فوق العاده خوش تیپ و  زیبا اومد!نگهبان رو به زن کرد و گفت : شما باید تا ابد پیش همدیگه بمونید ...

زن که توی عمرش همچین مردی ندیده بود با ذوق از مرده پرسید :

واااای من نمیدونم چیکار کردم که پاداشم تو هستی ..!

مرده گفت : منم چیزی نمیدونم ! فقط میدونم که یه اردک رو له کردم ..!


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 20 تير 1393برچسب:, | 13:29 | نویسنده : مهرنوش |

 

 

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 19 تير 1393برچسب:, | 12:53 | نویسنده : مهرنوش |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.